دستور العمل از حکیم صمدانى , علامه طباطبائى (قدس سره
دستور العمل از حکیم صمدانى , علامه طباطبائى (قدس سره)
قلم به همه گستاخى اش ,از وصف او عاجزاست .اندیشه با همه وسعت و اوجش ,از درک آفاق وجودى او قاصر. سالهاى درازى باید بگذرد و تاریخ , روند تکامل خویش را بپماید تا عظمت و بلنداى مقام آن بزرگمرد, نموده شود وابعاد و خصایص آسمانى او دراین پهندشت خاکى , تفسیرى بسزا یابد. شهید مطهرى درابعاد وجودى استاد خود نوشته است :
[ این مرد بسیار بسیار بزرگ وارزنده ... مردى است که صد سال دیگر, باید بنشینند وافکاراو را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پى ببرد]. 1
عشق به او به ما جرات بخشید تا در سالگرد عروجش با زمزمه نام و گرامى داشت یادش , نمى ازیم صفات و فضایلش برگیریم .
علامه و مفسر کبیر,از [قلتات تاریخ] و قله هاى بلند جامعه بشرى بود.او, در خانواده اى پاک واصیل ,از سلاله آل رسول , دیده به جهان گشود. چونان جدش , رسول خدا, در کودکى , یتیم شد و در دامن عموى بزرگوارش رشد کرد.
با همتى بلند,اراده اى استوار و تلاشى بى امان ,اقیانوس علوم : معقول و منقول را با سفینه تزکیه , تقوا و مراقبت دائمى در نوردید.امواج سهمگین هواهاى نفسانى را بااستعانت از شب زنده دارى و ترنم هاى عاشقانه سحرى درهم شکست و غوکهاى هوس را با کمک از ذکرى مدام و توفیق الهى , بر درگاه وصال حق , سربرید.
حقیقت علوم مرسوم , در حوزه ها را چشید و به هر درس و کسى که امید نور و کمال مى برد, سرزد. نوشیدن حقیقت علوم , عطش او را پاسخ نگفت . عشقى دیگر در سر داشت و رازى والا در دل .
جان جهان بین او دراین سراى محدود, نمى گنجید و علوم رسمى خواسته هاى آن سویى او را بر نمى تابید.او, پیوستن به جان جهان و بقاى ابدى را مى جست . پس از طى علوم عقلى و نقلى و پیمودن راههاى شهود و عرفان , در دریاى گفتار معصومان , شناور گشت و حیات نورانى را از[ بحارالانوار] علوم آنان مى خواست .
فرو رفتن در دریاى گفته هاى زندگى ساز آیات کبراى الهى و نوش کردن حقایق گفتار ولوى . حیرا و مدهوشش کرد واو چنان :[ میتى] تسلیم غسال ربوبى , حجابهاى همه علوم را کنار زد و و زروبال لغات و کلمات را با سدر و کافور حقایق شست و به جان مایه بیرنگى حیات ابدى پیوست . دریاى ناآرام و وجوداو در پیشگاه قرآن , به آرامش نشست و ناله هاى فراق او را,انس با کلام خداوند فرو نشانید و قرآن میزان اندیشه و عمل او شد.
نگاهى کوتاه به زندگى مبارک او, گواه گفته هاى ماست . علامه از کوچکى مورد عنایت خاص ربوبى و تحت توجهات حضرت حجت ( ع ) بود. به مجرد ورود به نجف علوى , عارف الهى , مرحوم قاضى , به سراغ او آمد. مقامات الهى را براو نمایاند و عشق حق و عرفان حقیقت , هستى را در روح و جانش دمید.
[وقتى به نجف رسیدم , لدالورود, رو کردم به قبر و بارگاه امیرالمومنین ( ع ) و عرض کردم : یا على ! من براى ادامه تحصیل , به محضر شما شرفیات شده ام , ولى نمى دانم چه روشى را پیش بگیرم و چه برنامه اى راانتخاب کنم .از شما مى خواهم که در آنچه صلاح است , مرا راهنمایى کنید. منزلى اجاره کردم و در آن , ساکن شدم . در همان روزهاى اول , قبل ازاین که در جلسه درس شرکت کرده باشم , در منزل نشسته بودم و به آینده خود, فکر مى کردم . ناگاه , در خانه را زدند. در راباز کردم , دیدم یکى از علماى بزرگ است . سلام کردم . داخل منزل شد. دراتاق نشست و خیر مقدم گفت . چهره اى داشت , بسیار جذاب و نورانى . با کمال صفا و صمیمیت , به گفتگو نشست و باامن ,انس گرفت . در ضمن صحبت ,اشعارى برایم خواند و سخنانى بدین مضمون برایم گفت :
[ کسى که به قصد تحصیل , به نجف مى آید, خوب است : علاوه بر تحصیل , به فکر تهذیب و تکمیل نفس خویش نیز باشد واز نفس خود, غافل نماند].این را فرمود و حرکت کرد 2 .
این استادالهى و عارف واصل , علامه را شیفته خویش کرد واو در زمره اصحاب آن بزرگ استاد, در آمد. با بهره ورى از دستورالعملهاى اخلاقى مرحوم قاضى و عمل به آنها, پا بر فرق این عالم خاکى نهاد و با گذراز مرز ماده , به فرامرز عالم مثال رسید و با طى این هر دو عالم , با ملکوت عالم قدس همنوا گردید.
[در ماههاى آخر عمرش , دیگر به امور دنیا, توجهى نداشت .ازامور دنیا غافل بود و در عالم دیگر سیر مى کرد. ذکر خدا بر لب داشت .از دنیا بریده بود و به جهان دیگر پیوسته بود] 3 .
آرى او پیش از مدت طبیعى , با مرگ ارادى خود, با عالم دیگر مانوس گشت و با آنچه مرتبط به این عالم ماده بود, وداع کرد.
[چند روز قبل از وفاتش به یکى از دوستان فرمود بود: من دیگر میل به چاى ندارم و گفته ام سماور را در جهان آخرت , روشن کنند. میلم به غذا نمى کشد و غذا نمى خواهم و بعداز آن هم , غذا میل نفرمود. با کسى سخن نمى گفت و حیرت زده به گوشه اتاق , نگاه مى کرد] 4 .
حالات او در آخر عمر, خود گواهى بود بر کسانى که مقامات معنوى را انکار کرده و یا کسب مقامات را جدى نمى گیرند.
او, ساعتهاى آخر عمر, کلید رسیدن به این مقامات را نمود و در پاسخ پرسش یک ازاصحابش , که ازاو رمز توجه به خدا و حضور قلب در نماز را پرسید, وى در جواب گفت :
[توجه , مراوده , مراقبه , توجه , مراوده]... .
این جمله را آن بزرگوار, بیش از ده بار تکرار کرده بود .
عشق او به خاندان رسالت , باعث شد که ساعات آخر عمر خود را با دیدار و ملاقات آن بزرگواران بگذارند و آخرین لحظه هاى وداع دنیا را با وصال اولیاءالهى پایان ببرد.
[ما بیرون رفتیم و یکى از دوستان , که بعداز ما چند ساعت دیگر در حضوراستاد, باقى مانده بود, مى گفت :استاد, ساعتى به هوش آمد واز جا حرکت کرد, به طورى که گویا مى خواهد بپا خیزد. عرض کردم : میل دارید برخیزید؟ فرمود: آن دو نفر که درانتظارشان بودم آمدند]. 6
اینک گوش جان را به ره آوردهاى ملکوتى و حیاتبخش آن مردالهى مى سپاریم و با توفیق ربوبى و توسل به انوار هدایت الهى , آموزه هاى این دستورالعملها را به کار مى گیریم .
بعون الله
السلام علیکم
براى موفق شدن و رسیدن به منظورى که در پشت ورقه مرقوم داشته اید, لازم است : همتى برآورده و توبه نموده , به مراقبه و محاسبه بپردزید. به این نحو که : هر روزه که طرف صبح از خواب بیدار مى شوید, قصد جدى کنید که : هر عملى که پیش آید, رضاى خدا, عزاسمه را مراعات خواهم کرد. آن وقت در هرکارى که مى خواهیدانجام دهید, نفع آخرت را منظور خواهید داشت , به طورى که اگر نفع اخروى نداشته باشد,انجام داد, هر ه باشد. و همین حال را تا شب , وقت خواب , ادامه خواهید داد.
وقت خواب , چهار - پنج دقیقه اى در کارهایى که روزانجام داده اید, فکر کرده و یکى یکى از نظر خواهید گذارنید, هر کدام مطابق رضاى خدا انجام یافته , شکر بکنید و هر کدام , تخلف شده استغفار بکنید و هر کدام , تخلف شده استغفار بکنید. واین رویه را هر روزادامه دهید. این روش اگر چه در بادى حال . سخت و در ذائقه نفس تلخ مى باشد, ولى کلید نجات و رستگارى است .
و هر شب , پیش از خواب , توانستید, سور مسبحات یعنى : سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید واگر نتوانستید, تنها سوره حشر را بخوانید و پیش از بیست روز,از حال اشتغال , حالات خود را براى بنده در نامه بنویسید.ان شاءالله موفق خواهید بود.
محمدحسین طباطبایى
السلام علیکم
به عرض شریف مى رساند:
نامه شریف دوم زیارت شد. قبلا نیز یک نامه دیگرى رسیده بود که تاکنون , پاسخ آن نوشته نشده .اصولا, در زمستان گذشته , دراثر کسالت مزاج و ناراحتى اعصاب , نه تنها نامه جناب عالى , بلکه نامه هاى زیاد دیگرى , که دراین مدت رسیده تاامروزها, براى هیچ کدام , نتوانسته ام جواب بنویسم .
امروزها که کمى حالم را به بهبوداست , تدریجا, جواب مى فرستم . به هر حال , عذر گذشته مى خواهم . عرض کنم :
روشى که براى ما در همه حال و همه شرائط, در حد ضرورت است , روش بندگى و به عبارت دیگر, خداشناسى است .
و راه آن طبق آنچه از کتاب و سنت بر مى آید, همانا یاد خدا و امتثال تکالیف عملى است .
یعنى :
همان مراقبه و محاسبه است که در نامه اولى خدمتتان عرض شده .
فعلا به این ترتیب که هر صبح که از خواب , بیدار مى شوید, تصمیم بگیرید که خدا را فراموش نخواهید کرد. آن گاه , به طوراستمرار, خود را در برابر خدا تصور کنید.
محمدحسین طباطبائى
بسمه تعالى
برادر عزیز!
حالتى که به شما رخ مى دهد, حالت (جذبه )است . لازم است که به مراقبت بپردازید و با تمامى قوا, به سوى خداى متعال توجه کنید و خود را در برابر حق ببینید و تصور کنید.
و ضمنا, روزانه ,اقلا, با خداى خود, عزاسمه , ساعتى خلوت کرده و به ذکراو مشغول باشید.
بااستخاره , یکى از دو ذکر شریف :
[لاالله الاالله] روزى هزار مرتبه , یا هزار و هفتصد و پنجاه مرتبه , یااگر توانستید سه هزار مرتبه مشغول شوید.
و در خوردن و نوشیدن , حرف زدن , معاشرت و خواب ازافراط و تفریط بپرهیزید. فرصت را غنیمت شمارید, چنانکه مى فرماید:
ان لربکم فى ایام دهرکم نفحات .الا فتعرضوا بها ولاتعرضوا عنها وفقکم الله وایدکم ان شاءالله .
محمدحسین طباطبائى
پاورقى ها:
1. حق و باطل و ضمیمه احیاء تفکراسلامى , شهیط مطهرى ,انتشارات صدرا,.86.
2. یادنامه مفسر کبیراستاد علامه سیدمحمدحسین طباطبایى ,.132.
3. همان مدرک ,.132.
4. همان مدرک .
5. همان مدرک ,.133.
6. همان مدرک ,.135.
حوزه-شماره46